تاریخ :1396/08/07 9:02 AM
سیاست خارجی واشنگتن؛ آشفتگی در الگوی تصمیم سازی
عملکرد سیاست خارجی ترامپ در دوره چند ماهه ریاست جمهوری همچنان خط سیر یا الگویی مشخص و قابل پیش بینی را به دست نمی دهد. برخی این وضعیت را نشان دهنده سردرگمی ساکنان کاخ سفید و گروهی ناشی از تلاش برای پنهان داشتن اهداف و نیات اصلی رهبران واشنگتن عنوان می کنند.


به گزارش بصیرآنلاین، بررسی رفتار دولت ها و دستیابی به الگویی برای درک بهتر انگیزه و اهداف کشورها در روابط خارجی یکی از ماموریت هایی است که مطالعات سیاست خارجی و روابط بین الملل برعهده گرفته و نظریه پردازان این حوزه در مباحث مربوط به الگوهای تصمیم گیری به آن پرداخته اند.
انتخاب «دونالد ترامپ» تاجر و فعال اقتصادی سرشناس در آمریکا به عنوان رییس جمهوری و سیاست هایی که وی در پیش گرفته اما تعارضی انکارناپذیر با بسیاری از الگوهای تصمیم گیری در عرصه روابط خارجی دارد؛ تعارضی که شاید برای ترامپ بسیار مطلوب هم باشد.
سال ها پیش یعنی در اوایل سده نوزدهم میلادی زمانی که «ناپلئون بناپارت» در راس قوای فرانسوی ارتش هماورد اروپایی را در هم می کوبید، بسیاری از فرماندهان شکست خورده، علت پیروزی وی را پرهیز از نقشه های جنگی متداول ، کلاسیک و نبود پادتن برای حملات نظامی زهردار ناپلئون عنوان می کردند.
پس از گذشت حدود 200 سال از مرگ ناپلئون، گویا ترامپ بر آن شده تا با الگوبرداری از وی جانشینی شایسته برای جهانگشای فرانسوی باشد. سال ها پیش اعضای کنگره نقش برجسته ناپلئون را به عنوان یکی از چهره های برجسته قانونگذاری در تاریخ معاصر جهان در ساختمان این نهاد قانونگذاری آمریکا نصب کردند اما از دید برخی تحلیلگران اینک ویژگی پیش بینی ناپذیری وی مورد توجه مرد شماره یک کاخ سفید قرار گرفته است.
همچنان که اشاره شد تصمیمات سیاست خارجی آمریکای دوره ترامپ به واسطه ناسازگاری های درونی این سیاست ها از الگوی مشخصی پیروی نمی کند. از دید نظریه پردازان روابط بین الملل، تصمیمات و سیاستگذاری دولت ها در رفتار خارجی غالبا تابعی از سه الگوی عقلایی، سازمانی و بروکراتیک بوده است. این الگوها خود در سطوح متفاوت انفکاک یافته و در محیط های متفاوت عملیاتی و روانشناختی اسلوب های عمل سیاستگذاران دولت ها را ترسیم کرده است. به عنوان مثال در حوزه عملیاتی تاثیر عناصری چون توانایی های نظامی و اقتصادی، ساختار سیاسی، گروه های ذی نفوذ، نخبگان رقیب و ... و در محیط روانشناختی ایدئولوژی حاکم، میراث تاریخی، شخصیت و آمادگی روان تصمیم گیرندگان موضوع بررسی های دقیق قرار می گیرد.
«گراهام آلیسون» نظریه پرداز معاصر آمریکایی وجود اطلاعات کامل در مورد همه وجوه تصمیم گیری و درجه بندی درست اولویت ها به سمت کسب حداکثری نتیجه مطلوب را ویژگی های مدلی چون «الگوی عقلایی» می پندارد و به واسطه دشواری جمع شدن همه این پیش نیازها بسیاری از تصمیم سازی ها را تابع «الگوی عقلایی محدود» می داند؛ الگویی که رسیدن به حداقل ممکن از درجه رضایت را به معنای پایان فرایند تصمیم سازی می پذیرد و از دید برخی ناظران در مواجهه «باراک اوباما» رییس جمهوری پیشین آمریکا با برنامه صلح آمیز هسته ای نشانه های پیروی از این الگو را می توان دید.
در عالم واقعیت مدل هایی چون الگوی پویشی، از طریق کسب بازخوردها، تکمیل تدریجی اطلاعات و نیز استفاده از علوم آماری و حتی قالب های مربوط به علوم زیستی، رایانه و ... روش های مربوط به تصمیم سازی بهینه را دنبال می کند.
تصمیم گیری های ترامپ دست کم تاکنون مطابقتی با الگوهای یاد شده نداشته است. از دید برخی ناظران سه دلیل عمده را می توان برای این وضعیت برشمرد؛ نخست اینکه اقدام و عمل ترامپ تا حد زیادی تابع شخصی سازی تصمیمات و دخالت دادن دیدگاه های فردی است و همین امر سبب شده بسیاری از اعضای تیم مشاوران او در کمتر از یک سال گذشته کمرنگ یا مستعفی شوند.
شناخت ناکامل یا به عبارتی دیگر فقدان شناخت از محیط تصمیم سازی در آمریکا دیگر واقعیتی است که سبب شده تصمیمات مهاجرتی ترامپ بارها به دیوار سخت دستگاه قضایی برخورد کند، تلاش برای لغو قانون خدمات بیمه اوباما در کنگره ناکام ماند و در زمینه توافق هسته ای با ایران نتواند همچنان که اعلام کرد برجام را پاره کند.
سومین عامل تناقض گویی و دشواری های پیش روی رییس جمهوری آمریکا، غلبه جنبه تبلیغاتی و بیرونی تصمیمات وی بر محتوای آن است تا جایی که در بسیاری موارد اصل هزینه- فایده مورد توجه ترامپ را تحت تاثیر قرار داده است.
ناهمسازی و تک روی ترامپ همزمان نمایش های تبلیغاتی وی با محیط تصمیم سازی، نمودهای گوناگونی در سیاست خارجی آمریکا داشته است. رییس جمهوری آمریکا در دوره تبلیغات انتخاباتی بارها از تمایل خود به بهبود روابط با مسکو سخن گفت و شخصیت «ولادیمیر پوتین» رییس جمهوری روسیه چنان را ستود که انتظار می رفت شاهد تحولاتی جدی در روابط مسکو- واشنگتن باشیم. از دید برخی صاحبنظران ترامپ حتی در انتخاب «رکس تیلرسون» به عنوان وزیر امور خارجه، روابط حسنه و تعامل بالای وی با شرکت ها و چهره های روسی را ملاک قرار داده است.
این در حالی است که رسانه های آمریکایی اواسط مردادماه از امضای ترامپ پای مصوبه کنگره در زمینه تحریم روسیه در کنار ایران و کره شمالی خبر دادند. ترامپ که پیشتر، از شناسایی «کریمه» به عنوان بخشی از خاک روسیه خبر داده و بر رفع تحریم های این کشور مربوط به بحران سال 2014 اوکراین تاکید کرده بوده، با گردشی صد و هشتاد درجه ای لغو تحریم ها را در گروی بازگرداندن کریمه به اوکراین قرار داد.
در همین ارتباط، برخی ناظران معتقدند قرار گرفتن ترامپ در مظان اتهام جلب حمایت از روسیه در رقابت های انتخاباتی سبب عدول کامل وی از وعده روسیه گرایی شده و از این رو ملاحظات پساانتخاباتی به رویکرد سیاست خارجی وی جهت داده است.
در زمینه برجام نیز بسیاری معتقدند این مقاومت ایران در برابر خواسته ترامپ خواهد بود که سبب عقب نشستن وی می شود. در این میان البته قاطعیت اروپایی ها برای دفاع از توافقی که تعهداتی غیرقابل انکار را بر عهده آلمان، فرانسه و انگلیس قرار داده نقشی موثر دارد. در این صورت و با کمرنگ شدن نقش ترامپ در سرنوشت توافق هسته ای می توان در مورد نحوه تصمیم گیری کنگره در خصوص برجام از وضعیت بی اسلوبی یا الگوهای آشفته رفتاری گذر کرد.