میانکاله، قربانی سودجویی یا قهرمان مقاومت؟/ مسیر توسعه مازندران از دل خاک و دریا میگذرد، نه دود و فنس
میخواستند پتروشیمی بسازند وسط بهشت مازندران. بیارزیابی، بیمشورت، بیمنطق. گفتند اشتغال میآورد؛ اما فراموش کردند که دود، کار نمیسازد و طبیعت که نابود شود، زندگی هم میخشکد.
این پروژه، طرحی اشتباه بود در جایی اشتباهتر. و حالا که متوقف شده، برخی رسانهها با پولهای پنهانی، برایش تبلیغ میکنند. چرا؟ چون پشت پردهاش فقط توسعه نیست، منافع شخصی و رانت نهفته است. حتی گفته میشود بعضی مدیران ارشد استانی بیسهم نیستند.
میانکاله، گنجینهی خاموش طبیعت ایران
میانکاله فقط یک شبهجزیره نیست، سندی زنده از شکوه طبیعت است. پناهگاهی برای صدها گونه جانوری، خانهای امن برای پرندگان مهاجر، و ذخیرهگاهی بکر برای نسلهای آینده. صدای فلامینگوها در گرگومیش صبح، عطر جنگلهای انار وحشی، و بازی باد در میان نیزارها، هویت زیستی مازندران را فریاد میزند. اینجا نه فقط یک منطقه، بلکه تپش قلب اکولوژیکی شمال ایران است. تخریب آن، پاککردن امضای طبیعت از صورت سرزمینی است که با جنگل، دریا و تنوع زیستی زنده است.
پتروشیمی در دل طبیعت؟ خیانت به سرزمین و مردم
طرح احداث پتروشیمی در میانکاله نه یک اشتباه ساده، بلکه نشانهای واضح از ناآگاهی یا بیاعتقادی به منطق توسعه پایدار است. این طرح از همان ابتدا بدون ارزیابیهای زیستمحیطی، بدون مشورت با متخصصان بومی، و بدون آیندهنگری در اقلیم و منابع طبیعی منطقه، پیش رفت. پرسش ساده اما دردناک این است: چگونه میتوان به نام توسعه، چیزی را ویران کرد که خود اساس بقا و هویت منطقه است؟ آیا ما قرار است جنگلها، تالابها و حیاتوحش را قربانی شعارهای بیپشتوانه کنیم؟
اشتغال؟ یا پوششی برای تخریب؟
مدافعان طرح پتروشیمی، آن را ناجی اشتغال در مازندران معرفی کردند. اما واقعیت این است که صنعت پتروشیمی، اساساً نیروی انسانی گستردهای را بهکار نمیگیرد. با میلیاردها تومان هزینه برای هر شغل، این صنعت هیچ نسبتی با نیازهای معیشتی مردم محلی ندارد. اتفاقاً اگر این پروژه به ثمر میرسید، دامداران، کشاورزان، صیادان و فعالان گردشگری منطقه، خانهنشین میشدند. یعنی نهتنها اشتغالی ایجاد نمیشد، بلکه هزاران نفر شغلهای پایدار خود را از دست میدادند. پس اشتغالزایی دروغ بزرگی بود که روی آن پتک توسعه غلط کوبیده شد.
مسیر درست توسعه مازندران از دل خاک و دریا میگذرد، نه دود و فنس
مازندران تشنه سرمایهگذاری است، اما نه از جنس دود و تخریب. این استان بهواسطه اقلیم خاص، تنوع گیاهی و جانوری، و موقعیت استراتژیک، ظرفیت بینظیری برای تبدیلشدن به قطب کشاورزی هوشمند، صنایع تبدیلی دانشبنیان و گردشگری مسئولانه دارد. هر هکتار گلخانه، صنایع بستهبندی مدرن، برندسازی محصولات بومی، و توسعه بومگردی میتواند دهها شغل پایدار و کمهزینه ایجاد کند. سرمایهگذاری در این حوزهها نهتنها معیشت مردم را تضمین میکند، بلکه به حفظ طبیعت کمک میکند. توسعه واقعی آن است که هم طبیعت را حفظ کند، هم سفره مردم را گسترش دهد.
سکوت مسئولان؛ همراهی یا خیانت؟
وقتی طبیعت فریاد میزند، سکوت مسئولان بدترین پاسخ است. سالهاست میانکاله قربانی نامهنگاریهای بینتیجه، وعدههای رنگپریده و جلسات بیخروجی شده. مسئولانی که باید پاسدار منافع مردم و محیطزیست باشند، یا سکوت کردند یا از کنار این فاجعه با لبخندی سیاسی عبور کردند. آیا توسعه با سرکوب مطالبهگری مردمی و بیتوجهی به هشدارهای علمی محقق میشود؟ آیا با نادیدهگرفتن هشدارهای محیطزیستی، مازندران را به آیندهای بهتر میرسانیم یا به دره نابودی؟ سکوت در برابر تخریب، یعنی شراکت در جرم.
میانکاله، نماد ایستادگی مردم مازندران است
اگر امروز پروژه پتروشیمی میانکاله متوقف شد، نه بهخاطر خرد برخی مدیران، بلکه بهدلیل خروش مردم، فعالان محیطزیست، متخصصان، خبرنگاران و همه دلسوزانی بود که نخواستند طبیعت این سرزمین، زیر چرخهای لودرهای سودجویی دفن شود. این مقاومت مردمی باید الگو شود؛ الگویی از آگاهی، مطالبهگری و اتحاد. میانکاله امروز یک نام نیست، پرچمی است که در دست مردم مازندران برافراشته شده و میگوید: «ما برای این خاک، جنگل، پرنده و دریا، میجنگیم.»
پشت پرده حمایت رسانهای و توهم "فرصتسوزی" در پروژه پتروشیمی مازندران
در روزگاری که رسانه باید صدای مردم و محیط زیست باشد، برخی رسانههای محلی و حتی ملی با حمایتهای مالی غیرمستقیم و زیرپوستی، به تریبون سرمایهگذارانی تبدیل شدهاند که نه دغدغه توسعه پایدار دارند و نه درک درستی از زیستبوم حساس مازندران. پولهایی که به جای شفافیت، در لایههای خاکستری تبلیغ پنهان مصرف میشود، چهره واقعی پروژههایی همچون پتروشیمی را برای افکار عمومی مخدوش میسازد.
از سوی دیگر، سرمایهگذار این پروژه با ایجاد فضای روانی مبتنی بر «فرصتسوزی» میکوشد تا افکار عمومی را با خود همراه کند. ادعای از دست رفتن سرمایه و اشتغال، در حالی مطرح میشود که مازندران دارای دهها شهرک صنعتی نیمهفعال یا راکد است؛ فضاهایی آماده و مناسب برای اجرای چنین پروژههایی، بدون آنکه فاجعهای برای محیط زیست رقم بخورد. مگر سرمایهگذاری تنها در گرو نابودی منابع طبیعی است؟ یا اشتغالزایی فقط با تخریب جنگل، خاک و ساحل حاصل میشود؟ این منطق، بیشتر بهانهای برای فرار از سختیهای قانونی و نظارتی است تا تلاشی واقعی برای توسعه.
افکار عمومی همچنین نباید از این نکته غافل بماند که برخی حمایتهای سیاسی از این پروژه، نه در جلسات رسمی، بلکه در حاشیهها و زد و بندهای غیردولتی شکل گرفته است. اینکه برخی چهرههای مدیریتی ردهبالا به طور غیررسمی در مسیر هموارسازی این پروژه نقش دارند، نکتهای است که نیازمند توجه و مطالبهگری رسانههای مستقل و کارشناسان بیطرف است. توسعهای که از مسیر رفاقت و منفعت شخصی عبور کند، هرگز به نفع مردم نخواهد بود.
مازندران را از نو باید ساخت، اما با تفکر و تعهد
دیگر زمان شعار تمام شده. اگر مسئولان واقعاً دغدغه اشتغال دارند، باید بهجای نسخههای تکراری و پرهزینه، سراغ ظرفیتهای بومی و پایدار بروند. اگر دغدغه توسعه دارند، باید تعهد به طبیعت را در قلب برنامهریزیها بنشانند. مازندران را با دود نمیتوان ساخت. این استان را باید با عقل، عشق، و احترام به ریشهها، آیندهدار کرد. و میانکاله، نخستین آزمون جدی مادر این راه بود. آزمونی که اگر به آن خیانت شود، آیندگان ما را نخواهند بخشید.
محمود احمدی
مدیرمسئول