آقای استاندار؛ با رأی مردم بازی نکنید! / نه شوراها ارث پدری شماست و نه مردم قیم می خواهند/ اقتصاد استان با شعارهای میلیاردی نجات نمییابد
دموکراسی اگرچه در ایران همواره با چالشها و محدودیتهای جدی روبهرو بوده، اما یکی از اصلیترین جلوههای آن در قالب شوراهای اسلامی شهر و روستا شکل گرفته است. شوراها، برآمده از رأی مستقیم مردم، نماد مشارکت اجتماعی و تجلی اصل مردمسالاری دینی در سطح محلیاند. فلسفه وجودی شوراها چیزی جز این نیست که مردم در مدیریت شهری و روستایی نقش مستقیم داشته باشند و تصمیمات محلی، با مشارکت کسانی اتخاذ شود که از دل صندوقهای رأی برآمدهاند.
حال، در چنین بستری، سخنان اخیر استاندار مازندران نهتنها محل تعجب، بلکه جای نگرانی است. آنجا که ایشان با ادبیاتی تهدیدآمیز، بهطور تلویحی بحث انحلال شوراها را پیش کشیدهاند، عملاً به رأی مردم پشت پا زدهاند. این سخنان از دو جنبه خطرناک است: اول، از حیث حقوقی و قانونی، چرا که استاندار اساساً چنین اختیاری ندارد؛ و دوم، از حیث سیاسی و مدیریتی، چرا که این نوع نگاه، نشاندهنده یک رویکرد اقتدارگرایانه، بیش فعالانه، هیجانی و غیرکارشناسی است که مشارکت عمومی را تضعیف میکند.
استاندار و بیاعتنایی به قانون
برای جلوگیری از هرگونه سوءبرداشت، لازم است بهروشنی به متن فصل چهارم قانون شوراهای اسلامی رجوع کنیم. مواد 79 تا 81 این قانون تصریح دارد که در صورت بروز انحراف یا تخلف از سوی شوراها، موضوع ابتدا باید با پیشنهاد کتبی فرماندار به هیأت حل اختلاف استان ارجاع شود و سپس در صورت تأیید هیأت مرکزی حل اختلاف، امکان انحلال وجود دارد. حتی در چنین شرایطی، شورا یا اعضای آن حق شکایت به دادگاه صالح دارند و دادگاه نیز موظف است خارج از نوبت رسیدگی کند.
بنابراین، تهدید به انحلال شوراها از سوی یک مقام اجرایی مانند استاندار، فاقد هرگونه وجاهت قانونی است. چنین اظهاراتی نهتنها غیرحقوقی است، بلکه از حیث سیاسی نیز به معنای نادیده گرفتن مردمسالاری محلی است. آقای استاندار باید بداند شوراها ارث پدری او نیستند که بخواهد آنها را منحل کند؛ شوراها مظهر رأی مردماند و مردم قیم نمیخواهند.
فلسفه شورا و بیاعتنایی به مردمسالاری
اگر فلسفه شوراها مردمسالاری و مشارکت اجتماعی است، پس هرگونه تهدید به حذف یا تضعیف شوراها، در واقع نوعی بیاعتنایی به مردم است. این موضوع خطری فراتر از یک اختلاف اداری ساده دارد؛ زیرا وقتی مردم ببینند رأی آنها بهراحتی بیاعتبار میشود، بیاعتماد به سازوکار انتخاباتی خواهند شد.
مازندران استانی است با مردمی فعال، باسواد و دارای سرمایه اجتماعی غنی. در چنین استانی، برخورد از بالا به پایین و نگاه قیممآبانه به مردم، نهتنها کارآمد نیست، بلکه موجب افزایش شکاف بین مردم و حاکمیت میشود. آقای استاندار باید بهجای تقابل با شوراها، از ظرفیت آنها برای توسعه محلی استفاده کند. شوراها بازوی توانمند مدیریت شهریاند و اگر بهدرستی هدایت شوند، میتوانند بار سنگینی از دوش دولت و استانداری بردارند.
مدیریت بیش فعالانه و هیجانی بهجای برنامهریزی
اظهارات اخیر استاندار مازندران نشان میدهد که وی بیش از آنکه به دنبال برنامهریزی علمی و مدون باشند، به نوعی مدیریت بیش فعالانه و هیجانی روی آورده است. سخن از نیاز به ۷۰ تا ۸۰ همت (هزار میلیارد تومان) برای پروژهها، بدون اینکه شفافسازی شود این پروژهها چه خروجی مشخصی برای مردم دارند، چیزی جز بازی با اعداد و شعارهای پرزرقوبرق نیست.
مردم مازندران این سؤال جدی را دارند:
این پروژهها چه میزان اشتغال پایدار برای جوانان استان ایجاد میکند؟
سهم کشاورزی، گردشگری و صنایع غذایی که اکنون در آستانه ورشکستگی هستند از این سرمایهگذاریها چیست؟
آیا این پروژهها به بهبود زندگی روزمره مردم کمک میکند یا تنها به فربه شدن جیب پیمانکاران منجر میشود؟
مازندران؛ قربانی بیبرنامگی مدیریتی
واقعیت این است که مازندران امروز از بیبرنامگی و مدیریت هیجانی رنج میبرد. استانی که میتواند قطب کشاورزی، گردشگری و صنایع تبدیلی در کشور باشد، به دلیل نبود استراتژی روشن، شاهد ورشکستگی کشاورزان، تعطیلی واحدهای صنایع غذایی و رکود شدید در بخش گردشگری است.
آقای استاندار باید پاسخ دهند:
با وجود این همه ظرفیت در حوزه جنگل، دریا و زمینهای حاصلخیز، چرا کشاورزان یکی پس از دیگری ورشکسته میشوند؟
چرا گردشگری مازندران که میتوانست موتور محرک اقتصاد استان باشد، هنوز درگیر مشکلات زیرساختی، نبود مدیریت یکپارچه و فقدان برنامه راهبردی است؟
چرا نخبهترین مدیران و نیروهای انسانی استان کنار گذاشته شدهاند و بهجای آنها برخی مدیرانی منصوب میشوند که توانایی و کارآمدی لازم را ندارند؟
اگر استاندار بهجای شعارهای میلیاردی و اظهارات جنجالی، یک برنامه مدون و استراتژیک برای توسعه استان ارائه میداد، امروز اوضاع مازندران چنین نبود.
تناقض گفتار و رفتار
جالب آنکه خود استاندار همواره از همه میخواهد برای توسعه استان تلاش کنند و به دور از حاشیه کار کنند، اما بیشترین حاشیهها از سوی خود او ایجاد میشود. از یک طرف مردم را به اتحاد و همکاری دعوت میکند و از طرف دیگر با اظهارات عجیب درباره شوراها، عفاف و حجاب یا پروژههای مبهم، زمینه اختلاف و بیاعتمادی را فراهم میسازد. این تناقض آشکار است: چگونه میتوان از مردم و مدیران انتظار کار و تلاش داشت، در حالی که رأس مدیریت استان با اظهارات بیش فعالانه و هیجانی، خود را درگیر حواشی میکند؟
مطالبه مردم؛ برنامه نه شعار
مردم مازندران دیگر از شعارهای تکراری خسته شدهاند. آنها بهخوبی میدانند که بدون برنامه مدون، استراتژی عملیاتی و استفاده از مدیران کارآمد، هیچ تحول واقعی در استان رخ نخواهد داد. مطالبه روشن مردم این است:
آقای استاندار! برنامه شما برای رونق کشاورزی چیست؟
چه طرحی برای نجات صنایع غذایی دارید؟
چه نقشه راهی برای توسعه پایدار گردشگری ارائه کردهاید؟
چه پاسخی برای بیکاری جوانان و مهاجرت نخبگان دارید؟
تا زمانی که به این سؤالات پاسخ داده نشود، هر عدد و رقمی که درباره پروژهها بیان شود، صرفاً یک شعار پوچ تلقی خواهد شد.
آقای استاندار محترم؛
مازندران بیش از هر زمان دیگری نیازمند مدیریتی خردمندانه، آرام و استراتژیک است. مدیریتی که بداند چگونه باید ظرفیتهای استان را بالفعل کند و از شعار و هیجان فاصله بگیرد. آقای استاندار! شما بهتر است بهجای دهنکجی به شوراها و بازی با رأی مردم، به مردم پاسخ دهید که استراتژی توسعه استان شما چیست؟.
مردم نامحرم نیستند. اگر واقعاً بهدنبال توسعه مازندران هستید، برنامههای خود را شفاف اعلام کنید. مردم هوشیارتر از آنند که با شعار فریب بخورند. آنها عمل میخواهند، نه شعار.
سخنان اخیر استاندار مازندران درباره شوراها، نمونهای آشکار از مدیریت هیجانی و غیرقانونی است. ایشان باید بداند که نه اختیار قانونی برای انحلال شورا دارد و نه مردم حاضرند رأیشان بیاعتبار شود. مازندران از مدیری میخواهد که برنامهریزی کند، نه اینکه با اظهارات حاشیهساز، وقت مردم و مدیران را تلف کند.
امروز، مطالبه مردم مازندران روشن است: برنامه عملیاتی، استراتژی توسعه، احترام به رأی مردم و فاصله گرفتن از شعار و هیجان. هر استانداری که نتواند به این مطالبه پاسخ دهد، دیر یا زود در حافظه تاریخی مردم بهعنوان نماد ناکارآمدی و بیبرنامگی ثبت خواهد شد.
محمود احمدی
مدیرمسئول