تاریخ :1404/08/26 2:24 PM
هشدار بزرگ برای آینده کشاورزی مازندران/ فقدان مدل اقتصادی پایدار برای کشاورزی
در استانی که خاکش روزی نماد رونق و امنیت غذایی بود، امروز میانگین سن کشاورزان به حدود ۵۵ سال رسیده و جوانان یکی‌یکی از میدان تولید کنار می‌کشند. نتیجه این روند، کوچک‌شدن اراضی، افزایش تغییر کاربری، ضعف در به‌کارگیری فناوری و تهدید تدریجی امنیت غذایی استانی است که باید قلب تپنده کشاورزی کشور باشد.

این یادداشت تلاشی است برای تحلیل یک بحران خاموش و ترسیم نقشه راهی که می‌تواند کشاورزی مازندران را دوباره زنده کند البته اگر اراده‌ای برای آن وجود داشته باشد.

وقتی خاک نفس می‌کشد اما کشاورز نه

کشاورزی در مازندران همیشه فقط یک شغل نبوده؛ بخشی از هویت فرهنگی، اقتصادی و حتی زیستی این استان است.
اما امروز شرایط به‌گونه‌ای پیش می‌رود که این هویت دیرینه با چالش‌های جدی روبه‌رو شده است.
بر اساس آمارهای رسمی و میدانی، متوسط سن کشاورزان استان به حدود ۵۵ سال رسیده؛ یعنی نسل تولیدکننده ما پیر شده، و نسل جایگزین هم یا نمی‌خواهد وارد این حوزه شود یا آن را فاقد صرفه اقتصادی می‌داند.

این مسئله، آغازی است برای زنجیره‌ای از مشکلاتی که در ادامه در قالب بحران‌های ساختاری خود را نشان می‌دهد:
از خردشدگی اراضی و کمبود سودآوری تا بحران آب، ضعف فناوری و تخریب تدریجی زیست‌محیطی.

چرا جوانان از کشاورزی فاصله گرفته‌اند؟ حقیقت تلخی که باید گفته شود

پرسش اصلی این است:
چرا جوان مازندرانی کشاورزی را انتخاب نمی‌کند؟

پاسخ در سه محور نهفته است:

۱) درآمد کم و ناپایداری اقتصادی

بخش مهمی از جوانان استان معتقدند کشاورزی برایشان آینده مالی تضمین‌شده ندارد. وقتی درآمد یک فصل زراعت کمتر از یک ماه کار در مشاغل خدماتی یا اداری است، انتخاب اکثر جوانان کاملاً قابل پیش‌بینی می‌شود.

۲) نبود ابزارهای مدرن و زیرساخت‌های حمایتی

در بسیاری از مناطق، کشاورزی هنوز با روش‌های سنتی انجام می‌شود. فناوری‌های روز دنیا، از آبیاری هوشمند گرفته تا پهپادهای پایش، برای کشاورز نه در دسترس است و نه ارزان.

۳) تصویر اجتماعی و فرهنگی کم‌رمق از کشاورزی

نسلی که در فضای شهری و دیجیتال رشد کرده، کشاورزی را یک کار «سخت، کم‌درآمد و بدون منزلت اجتماعی» می‌بیند. این نگاه، تا زمانی که اصلاح نشود، جذب نیروی جوان تقریباً ناممکن خواهد بود.

نتیجه این روند بسیار ساده اما نگران‌کننده است: وقتی پدران از کار می‌مانند، فرزندان زمین را می‌فروشند.

میراثی که فروخته می‌شود؛ تغییر کاربری همچنان مسئله است

زمانی که جوانان این حوزه را سودآور نمی‌بینند، طبیعی است که پس از دریافت زمین‌های ارثی، اولین گزینه‌ پیش‌روی‌ آنها فروش یا تغییر کاربری است.

برخی می‌گویند تغییر کاربری یک فرصت اقتصادی است، اما واقعیت این است که در بسیاری از موارد، تبدیل زمین‌های کشاورزی به ساختمان و ویلا، نتیجه بحران در اقتصاد کشاورزی است، نه یک انتخاب آزادانه و حساب‌شده.

پیامدهای این روند:

خروج زمین از چرخه تولید

کاهش سطح زیر کشت

کوچک‌تر شدن مزارع باقی‌مانده

اختلال جدی در برنامه‌ریزی امنیت غذایی

فشار بیشتر روی منابع طبیعی


در ظاهر توسعه شهری اتفاق می‌افتد؛
اما در باطن، زنجیره غذایی استان تضعیف می‌شود.

خردشدگی اراضی؛ عامل اصلی عقب‌ماندگی در مکانیزاسیون

یکی از جدی‌ترین چالش‌های کشاورزی استان، خرده‌مالکی و تقسیم‌شدن زمین‌ها است. در بسیاری از مناطق، قطعات زمین آن‌قدر کوچک هستند که امکان استفاده از ماشین‌آلات سنگین، سیستم‌های آبیاری مدرن یا فناوری‌های نوین وجود ندارد.

اثر این خردشدگی:

هزینه تولید افزایش می‌یابد

بهره‌وری کاهش پیدا می‌کند

فناوری قابل اجرا نیست

تولید رقابتی نمی‌ماند

کشاورز سنتی در رقابت با کشاورزی صنعتی جهان شکست می‌خورد

این وضعیت باعث شده کشاورزی مازندران از نظر سرعت رشد و بهره‌وری، چند دهه عقب‌تر از استانداردهای جهانی باشد.

بحران آب و اقلیم؛ تهدیدی که می‌تواند معادله را برهم بزند

مازندران اگرچه پرباران است، اما این به معنای بی‌نیازی از مدیریت منابع آب نیست. روندهای اقلیمی چند سال اخیر نشان می‌دهد:

کاهش بارش‌های مؤثر

افزایش دمای متوسط

تشدید تبخیر

تغییر الگوی بارندگی

و کمبود منابع آب سطحی در فصول حساس 

در کنار برداشت‌های غیر اصولی، خاک‌ورزی نادرست و فرسایش خاک، آینده کشاورزی استان را شکننده‌تر کرده است.

اگر مدیریت آب به شکل علمی انجام نشود، بسیاری از محصولات آینده‌ای پایدار نخواهند داشت.

نقش زیست‌بوم نوآوری کشاورزی؛ ظرفیت یا شعار؟

در سال‌های اخیر مراکز فناوری، شتاب‌دهنده‌ها و پارک‌های علم و فناوری تلاش کرده‌اند وارد حوزه کشاورزی شوند.
اما خروجی این تلاش‌ها هنوز آن‌چنان که باید ملموس نیست.

دلایل این فاصله:

ارتباط ضعیف میان دانشگاه و مزرعه

نبود سیاست واحد برای حمایت از فناوری

هزینه‌های بالای وارد کردن تکنولوژی

و عدم آموزش کافی به کشاورزان است.

اگر زیست‌بوم نوآوری بخواهد نقش واقعی داشته باشد، باید زنجیره فناوری را با زنجیره غذای استان گره بزند و محصول نهایی تولید کند، نه صرفاً ایده.

در یک چرخه کامل، سه زنجیره باید هم‌زمان فعال و همگرا باشند:

۱) زنجیره غذایی

از تولید و فرآوری گرفته تا بازار و صادرات.

۲) زنجیره فرهنگی

تغییر نگاه جامعه به کشاورزی به‌عنوان یک فعالیت سودآور و ارزشمند.

۳) زنجیره فناوری

به‌کارگیری هوشمندی، داده، تجهیزات و نوآوری‌های روز.

بدون این سه ضلع، نوآوری در کشاورزی تبدیل به «ادبیات مدیریتی» می‌شود، نه یک ابزار واقعی برای تحول.

نقش نهادهای مسئول چیست؟ 

در این مسیر، نقش دستگاه‌های استانی بسیار مهم است. با رعایت تمام ملاحظات، می‌توان به برخی وظایف کلیدی اشاره کرد:

استانداری در تدوین یک نقشه راه استانی برای توسعه پایدار کشاورزی، هماهنگی میان دستگاه‌ها و جلوگیری از تصمیمات جزیره‌ای، تعریف پروژه‌های کلان در حوزه آب، خاک و فناوری می تواند نقش آفرین باشد.

جهاد کشاورزی در طرح‌های یکپارچه‌سازی اراضی و حمایت از کشت قراردادی، آموزش کاربردی در حوزه فناوری، 
حمایت از کشاورزان جوان و ایجاد انگیزه مالی، توسعه بیمه محصولات به‌عنوان یک ابزار ریسک‌کاه می تواند اثرگذار باشد.

مراکز فناوری و نوآوری نیز در اجرای پروژه‌های پایلوت در مزارع واقعی، حمایت عملی از استارتاپ‌ها، ایجاد شبکه ارتباطی میان کشاورزان، فناوران و سرمایه‌گذاران می تواند سهم بسزایی داشته باشد.

راهکارهای اجرایی و سیاستی (نقشه راه پیشنهادی)

۱. احیای اقتصاد کشاورزی
تضمین خرید با قیمت عادلانه
توسعه کشت قراردادی
ایجاد کارخانه‌های کوچک و متوسط صنایع تبدیلی

۲. یکپارچه‌سازی اراضی با مدل‌های تشویقی
تجمیع داوطلبانه
تعاونی‌های مدرن
اجاره بلندمدت برای کشت صنعتی


۳. جهش فناوری در مزرعه
آبیاری هوشمند
پهپادهای سم‌پاش و پایش
داده‌محوری و استفاده از سنجش از دور

۴. توانمندسازی کشاورزان جوان
وام‌های هدفمند
آموزش رایگان
حمایت از طرح‌های نوآورانه

۵. توسعه صنایع تبدیلی در کنار زمین‌های تولیدی
هر کیلو محصول خام، بدون فرآوری، فقط یک چهارم ارزش واقعی‌اش را دارد.

۶. مدیریت پایدار منابع آب و خاک
الگوی کشت علمی
جلوگیری از فرسایش خاک
مدیریت مصرف آب با سیاست‌های تشویقی

جمع‌بندی؛ فرصت هنوز هست اما نه برای همیشه

کشاورزی مازندران امروز در یک نقطه حساس ایستاده است:
نه آن‌قدر دیر شده که امید از دست برود، و نه آن‌قدر زمان داریم که بتوانیم تصمیم‌گیری را به آینده موکول کنیم. اگر امروز مسیر درست انتخاب شود، از احیای اقتصاد تا تقویت فناوری، این استان می‌تواند دوباره تبدیل به الگوی کشاورزی کشور شود.

اما اگر روند فعلی ادامه یابد، زمین‌ها پیرتر، نیروی کار کمتر، و امنیت غذایی آسیب‌پذیرتر خواهد شد.

این یادداشت نه برای هشدار صرف، بلکه برای مطالبه‌گری منطقی و ارائه یک نقشه راه واقعی نوشته شده است.
مسئله روشن است:
مازندران می‌تواند سرزمین رونق باشد، به شرط آن‌که کشاورزی آن را دوباره جدی بگیریم.

محمود احمدی
صاحب امتیاز و مدیرمسئول