دوشنبه 1 ارديبهشت 1404 - Monday, April 21, 2025
پنل‌های خورشیدی و قطع اتصال از شبکه برق؛ وعده‌ای سبز یا نمایش رسانه‌ای؟مازندران زیر خروارها زباله جان می‌سپارد/ صدای طبیعت را می‌شنوید؟غریب‌آبادی: غنی‌سازی جزو خطوط قرمز ماستخوش‌بینی گروسی نسبت به مذاکراتافزایش دمای هوا در بسیاری از مناطق«دخترم، افتخار ایران است»حملات هوایی آمریکا به یمنآمادگی سوئیس برای مساعدت در روند مذاکراتآبی پوشان به دنبال برپایی جشن بقانرخ بهره باید توسط نظام بانکی کاهش یابد/ محدودیت دامنه نوسان بازار سرمایه به اتمام می‌رسد؟حجم پرشدگی سد‌ها ۵۱ درصد استصفحه نخست روزنامه‌های امروزتجهیز همه مراکز دولتی به پنل‌های خورشیدی و قطع مصرف آنها از شبکه سراسری برقبی اعتنایی سازندگان به تسهیلات ساخت ۶۵۰ میلیون تومانیبرنامه‌ریزی دقیق برای گذر از اوج تابستان ۱۴۰۴ باکاهش ناترازی و توسعه انرژیتصویب ۷ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی در اولین جلسه هیأت سرمایه‌گذاری سال ۱۴۰۴گردشگری مازندران؛ زخمی که با بی‌تدبیری عمیق‌تر می‌شود!تلاش مجاهدین برای انحلال ارتش!مرغداران و مرغ‌های یک‌پابازیکنان میلیاردی که ناپدید شدند
تاریخ :1404/01/26 7:28 AM
اینفلوئنسرهای ناتمام!
ظهور و فراموشی سریع اینفلوئنسرهای شبکه‌های اجتماعی نشان‌دهنده ناپایداری شهرت دیجیتال است...
ظهور و فراموشی سریع اینفلوئنسرهای شبکه‌های اجتماعی نشان‌دهنده ناپایداری شهرت دیجیتال است.
ملک میرمهدی خبرنگار روزنامه هفت صبح در یادداشتی به شهرت یک شبه افراد در شبکه‌های اجتماعی پرداخت و نوشت:

یک شب، دختری روی لبه تختش نشسته بود، گوشی در دست، نور آبی صفحه، صورتش را روشن می‌کرد. ویدئویی بی‌اهمیت اما بامزه از گربه‌اش منتشر کرد، با کپشنی که بی‌اختیار خنداند. صبح که بیدار شد، او دیگر آن دختر ساده محله نبود. میلیون‌ها بار دیده شده بود، هزاران فالوئر آمده بودند، برندها پیام داده بودند، در خانه بوی تازه‌ای از شهرت پیچیده بود. اما همین دختر، چند ماه بعد، میان آگهی‌هایی که دیده نمی‌شد و پست‌هایی که دیگر لایک نمی‌گرفت، دوباره همان آدمی بود که شب‌ها گوشه تخت می‌نشست. فقط این بار، گوشی‌اش از قبل سنگین‌تر بود. انگار خاطره یک شهرت کوتاه، وزنی داشت که می‌افتاد روی شانه‌ها.

ما در دورانی زندگی می‌کنیم که آدم‌ها مثل دانه‌های قاصدک، با یک وزش بادِ ویروسی‌شدن، بالا می‌روند، می‌رقصند، برق می‌زنند و همان‌طور که ناگهان بالا رفتند، در یک سکوت تلخ، ناپدید می‌شوند. آنها «اینفلوئنسرهای ناتمام»‌اند. نسل تازه‌ای از آدم‌ها که قبل از آنکه حتی بدانند چه شده، تبدیل به برند، محتوا، سوژه یا تیتر می‌شوند. بی‌آنکه فرصت کنند بفهمند کی هستند، دیگران برای‌شان تصمیم می‌گیرند: «تو باید فلان‌طور باشی تا بمانی.» آنها آمدند، دیدند، دیده شدند‌ اما نماندند. چرا؟ چون این بازی، قانون نانوشته‌ای دارد: ماندگاری، فقط از آنِ کسانی‌ست که یا خیلی بلدند دیده شوند، یا خیلی خوب بلدند وانمود کنند که بلدند. باقی، در برزخ محتواهای قدیمی و الگوریتم‌های بی‌رحم، به خاطره‌ای تبدیل می‌شوند که حتی حافظه اینستاگرام هم آن را فراموش می‌کند.

کاش این فقط یک بازی مجازی بود. اما نه. این آدم‌ها واقعاً زنده‌اند. دل‌شکسته‌اند، دچار افسردگی‌اند، هنوز نوتیفیکیشن‌ها را چک می‌کنند، هنوز به عدد فالوئرها خیره می‌مانند، هنوز در دل شب، از خودشان می‌پرسند: «چی شد؟ چرا دیگه کسی نمی‌بینه‌م؟» و ما، تماشاگرانی هستیم با انگشت‌هایی که بی‌وقفه بالا و پایین می‌کشند. گاهی می‌خندیم، گاهی تحسین می‌کنیم و گاهی فقط رد می‌شویم. از آدم‌هایی که زندگی‌شان را گذاشتند کف دست ما، به امید دیده ‌شدن. ما اما فقط تماشا کردیم و رفتیم. شاید اینفلوئنسرهای ناتمام، تراژدی قرن ما باشند. آدم‌هایی که در صحنه‌‌ نمایش بی‌پایانِ شبکه‌های اجتماعی، تنها یک جمله گفتند، یک نقش بازی کردند‌ اما هیچ‌کس منتظر نماند ببیند پرده بعدی چیست. فقط نور قطع شد و آنها ماندند، در تاریکی.

و ما؟ ما هنوز داریم بالا می‌کشیم، اسکرول می‌کنیم، دنبال نفر بعدی می‌گردیم.
نرم‌افزار اندرویدی مودم‌یار - ModemYar
مرکز خیریه نگهداری معلولین ذهنی نوشیروانی بابل
محک، موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان
شرکت دانش بنیان ابررایانه طبرستان abarsoft.ir
محل تبلیغات شما
نظرات شما
+ نظردهید
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بصیرآنلاین می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright © 2025 BasirOnline website.
All rights reserved. Reproduction is permitted by referring to the source.