پلورالیسم فرهنگی که دامنگیر شبکه نمایش خانگی شده مقدمه فروپاشی فرهنگی جامعه بجای براندازی ناممکن نظامی است.
در آنالیز جبهه بسیار گسترده تهاجم و شبیخون فرهنگی دشمن به ارزشها،
باورها، حریمها و خط قرمزهای عقیدتی و بصیرتی جامعه اسلامی ما، قطعا یکی
از مهمترین ابزارها و سلاحهای تهاجمی و خسارت باری که علیه ما بکار
گرفته شده و میشود، سینما و دنیای فیلم و سریال و برنامههای دیگر در
پلتفرمها و دنیای محدودیت ناپذیر اینترنتی است که استفاده فرهنگ ستیزانه و
نامتعارف ضداخلاقی از آن بطور جدی در دستور کار مهاجمان فرهنگی قرار گرفته
و با سرمایه گذاری کلان و بسیار بیشتر از کل بودجه سالانه دهها شبکه
تلویزیونی و رادیویی رسانه ملی، پشت شبکه نمایش خانگی در قالب پلتفرمها و نیز تولید بی ضابطه و حریم شکن فیلم و سریال و برنامه، خاکریز زده و ضمن
تقابل هدفمند با رسانه ملی، ریزش چهرههای هنری و ورزشی از رسانه ملی و
سایر سازمانهای فرهنگی و هنری منتسب به نظام را استارت زده اند.
اما اینکه این جبهه تهاجم فرهنگی، چه اهدافی را هدف گیری کرده و با چه
چشم اندازی پی در پی به آن شلیک میکند و مترصد فرصتی برای بمبارانهای
مهلک هنری و فرهنگی است، بسیار نکته مهمی است
کسی تردید ندارد که سینمای امروز جهان غرب، بطور باورناپذیری تحت تأثیر
شهر سینمایی امریکا موسوم به هالیوود است و هالیوود بجز سالهای اولیه
پیدایش، به مالکیت کامل سرمایه داران یهودی درآمده و گوش به فرمان محض
تئوریسنهای آژانس بین المللی یهود از نوع صهیونیسم است.
هدف گذاریهای هالیوودی که امروز در دنیای سینما جلوه گری میکند، تابع
تفکرات مادی و متضاد با مکاتب و ادیان الهی است، اما برای از دست ندادن
مخاطبان، ادیان را در فرایند وارونگی قرار داده و با ارائه تزهای غلط
انداز و مبهمی مانند پلورالیسم دینی و فرهنگی، در تکاپوی القای نسبی گرایی و
کمرنگ کردن باور برتری ادیان نسبت به هم و در عین حال فروپاشی باورهای
دینی در چنبره القائات ضددینی و نحلهها و فرقههای انحرافی مانند وهابیت و
بهائیت و ماهی گرفتن در آب گل آلود است
تئوریزه کردن آموزههای الحادی و مادی که مشخصا دارای جهت گیریهای دین
ستیزانه و ترجیح مکاتب مادی و زمینی بر ادیان الهی و وحیانی است، به انگیزه
به کرسی نشاندن آموزههای ادیان تحریف شده اعم از مسیحی و یهودی و تخریب
چهره اسلام با استراتژی اسلام هراسی و شیعه هراسی و خشن و بربری و عقب
مانده نشان دادن آن و اهانتهای پیاپی به پیامبر گرامی اسلام (ص) و حتی
قرآن سوزی، انجام میپذیرد تا جلوی نفوذ روزافزون اسلام گرفته شود.
پلورالیسم دینی که در اصل همان کثرت گرایی و پذیرش امر محال جمع ضدین و
بیهوده انگاری دینداری در قرون شکوفایی علمی و مدرنیته است، اینگونه القاء
میکند همه ادیان بر حق اند و هیچ دینی بر سایر ادیان رجحان ندارد و
آموزههای متناقض و متضاد هم نباید کنار گذاشته شوند و، چون همه این آموزه
ها، با نگرش دینی و با تحقیقات دینی به دست آمده اند، همه قابل قبول اند و
صاحبان عقاید دینی با هر نوع عملکردی و به هر میزان گناه، به بهشت میروند و
در جاهای رفیع بهشت سکنی میگزینند
طبق آموزههای پلورالیسمی، نیازی به توبه هم نیست و هر کس با هر قرائتی
از هر دین، میتواند به خدا برسد و بعبارتی راههای رسیدن به متنوع و متکثر
است و برای بهشتی شدن، موحد بودن الزامی نیست.
القاء این باورهای غلط طبعا با استقبال منحرفان و مفسدان و فاسقان قرار
گرفته و دستاویز بسیاری از افراد برای داشتن زندگی حرام و ارتباطات
نامشروع قرار میگیرد و قید و بندها، محدودیتها و معذوریتهای شرعی کنار
گذاشته شده و اسلام از سبک زندگی حذف میشود
اتفاقی که این تئوری هالیوودی در عرصه فیلم و سریال و برنامه
سازیهای شبکه نمایش خانگی کشور ما رقم زده، تابوشکنی از شرعیات و احکام
دینی و گسترش حریم شکنیهای دینی در فیلمها و سریالهایی مثل ممنوعه،
مأمور مخفی، گارنر و … است.
کشف حجاب، همجنس گرایی، روابط ضربدری، همباشی، آمیزش با حیوانات،
ازدواجسپید، روابط آزاد، دوستان اجتماعی، ازدواج گریزی، طلاق افزایی،
چندشوهری، عشق مثلثی و مربعی، پارتیهای مختلط با امکانات تحریک آمیز و ...
را فراگیر میکند و در اصل آخرین مقاومتهای دینی در روزگار تهاجمات
فرهنگی شکسته شده و سقوط فرهنگی اتفاق میافتد.
پلورالیسم فرهنگی که دامنگیر شبکه نمایش خانگی برای جذب مخاطب و
بازگشت سرمایه است، به توحش فرهنگی نزدیک شده و حرمتها و قداستها را
قبول ندارد و امروز در این شبکهها و کل فضای پلتفرمها شاهد
تغییر باورها، تغییر ذائقه ها، تغییر عادتها، تغییر روش ها، تغییر تصمیم
ها، تغییر سبک ها، تغییر واژه ها، تغییر مبانی محاسبات، تغییر چشم اندازها،
تغییر ابزارها، تغییر رفتارها، تغییر افکار، تغییر نگاهها، تغییر تحلیل
ها، تغییر مواضع، تغییر ظواهر، تغییر استراتژی ها، تغییر هدف گذاری ها،
تغییر تفریحات، تغییر معناها، تغییر انتخاب ها، تغییر قضاوت ها، تغییرگرایش
ها، تغییر نگرشها و دهها تغییر دیگر در قالب جنگ نرمی هستیم که در اصل
یکی از شعبات جنگ تمدن هاست.
سینمای هالیوودی الگوی جذابی برای
فرهنگ باختهها و دین گریزها و حتی دین ستیزهای موسوم سلبریتی است که این
روزها در شبکه نمایش خانگی و پلتفرمها، دنبال کاسبی و درآمدهای نجومی با
حفظ مواضع اپوزوسیونی خویش اند.
وزارت ارشاد علیرغم
تلاشهای زیاد و به جان خریدن تهمتها و فشارها، عملا” نشان داد که زورش به
قدرتمندان عرصههای هنری نمیرسد و مهاجمان فرهنگی، با سرعت زائدالوصفی،
شبکه نمایش خانگی را در اغلب پلتفرمها به حیاط خلوت خود مبدل کرده اند.
امروز
فیلمها و سریالهای شبکه خانگی به انحاء مختلف الگوی منفی به مخاطبان
جوان خود معرفی کرده و اعتیاد و شراب خواری و قماربازی و رقص کردن و
ارتباطات غیرشرعی و خیانت را عادی انگاری کرده و طبیعی جلوه میدهند
طلاق
از ضروریات و قطعیات زندگی مدرن است و تفریحات غلط در مسیر زندگی همه قرار
میگیرد و راه گریزی نیست، شوخیهای اخلاق ستیز، جوکهای آمیزشی، واژههای
بی حیایی، نگاههای حرام، خلوتهای شیطانی، کنارآمدنهای زوجین با
خیانتهای شریک زندگی، خودارضایی، آرامشهای کاذب و دهها سقوط اخلاقی دیگر
از رویکردهای عجولانه شبکه نمایش خانگی در همین فرصت اندک بوده است.
بی جهت نیست که به محض تصویب قانون نظارت صدا و سیما بر عملکرد
پلتفرم ها، اینگونه برآشفته شده طناب گسیخته وارد گود شده و با فراخوان همه
سلبریتیها و حتی برخی نمایندگان و چهرههای سیاسی، هل من مبارز سرداده و
رسانه ملی را با همه صلاحیتهای فنی و حرفهای و دانش دینی متهم به بی
صلاحیتی کرده و میگویند، چون رسانه ملی رقیب شبکه نمایش خانگی است، فاقد
صلاحیت نظارتی است!
تسخیر سینما و سریال و تولیدات مستند و تله فیلمها در ایران،
مقدمه فروپاشی فرهنگی جامعه اسلامی ایران و تحقق استراتژی فروپاشی جمهوری
اسلامی بجای براندازی ناممکن نظامی است.
در فراز پایانی باید تأکید کنم که اندیشههای سکولاریسمی پدر متوفای
پلورالیسم دینی یعنی جان هیک انگلیسی، قبل از اینکه مورد استقبال سینمای
هالیوودی قرار بگیرد، محافل و احزاب و جناحهای زیادی را در جهان تحت تأثیر
خود قرار داد و بطور نمونه میتوان از حلقه کیان نام برد که طی آن دکتر
سروش با کپی برداری از اندیشههای جان هیک کتابهای زیادی را بنامخود
تألیف کرد و طی آن مدعی میشد که قرآن، وحی نیست و برداشت و تفسیر پیامبر
(ص) از گفتمان با خداست و معتقد به قرائتهای متعدد رسیدن به خدا بوده و
نافی ایدئولوژی از دین بود.
ما نباید در جبهه فرهنگی نظام و جامعه اهل تساهل و تسامح باشیم و
باورهای اصیل دینی خود را با باورهای مادی پلورالیستها و یا حتی ادیان
تحریف شده ادغام کرده و معجون ناکارآمدی بسازیم که هرگز نتواند راه نجات
جامعه از بحرانهای اعتقادی باشد.
در پایان متذکر میشوم که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، رسانه ملی را
مثل فرشته نجات، ناجی پلتفرمها و شبکه نمایش خانگی قرار داده و مانع از
سقوط آزاد آنها به دامن الحاد و ارتداد شده و امید به بهبود اوضاع را
تقویت کرده است.
هادی ابراهیمی کیاپی دانشیار علوم سیاسی دانشگاه