در حالی که دور نخست مذاکرات میان ایران و عمان با نتایج امیدوارکنندهای همراه بوده، بار دیگر نگاهها به احتمال باز شدن دریچهای جدید در روابط ایران و آمریکا دوخته شده است. تجربه سالهای گذشته نشان داده که هر بار بحث مذاکره با آمریکا مطرح میشود، موجی از امید و ناامیدی در میان مردم شکل میگیرد؛ گویی همه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی کشور، تنها با یک توافق قابل حل است. اما آیا همه راهها از واشنگتن میگذرد؟
واقعیت این است که ایران، کشوری با هزاران سال تمدن، سرمایههای عظیم انسانی، منابع غنی طبیعی و مردمی هوشمند، توانمند و فداکار است. کشوری که با اتکای به ظرفیتهای درونی خود، در سختترین تحریمها، توانسته مسیر توسعه فناوریهای پیشرفته، تولید بومی و زیرساختسازی را ادامه دهد. این ظرفیتها زمانی بالفعل خواهند شد که وفاق ملی، همدلی میان مردم و نخبگان، و عزم جدی دولت و بخش خصوصی همراستا شوند.
تحریمهای اقتصادی، هرچند ظالمانه و خلاف اصول انسانی و حقوق بینالملل هستند، اما یک حقیقت تلخ را هم در دل خود دارند: آنجا که ما در برنامهریزی اقتصادی، در حمایت از تولید داخلی، در مبارزه با فساد، و در تصمیمگیری شفاف ضعف داشتهایم، دشمن از همان نقاط، ابزار فشار ساخته است. پس اگرچه رفع تحریم میتواند فرصتی تازه باشد، اما حتی بدون آن نیز میتوان کشوری قدرتمند، پویا و مردمی با امید ساخت؛ به شرط آنکه خود را باور کنیم.
در این میان، نقش دولتها کلیدی است. دولتی که بتواند فراتر از شعار، با برنامهریزی دقیق، شجاعت در تصمیمگیری، و تعامل سازنده با نخبگان، مسیر توسعه پایدار را هموار سازد. اقتصاد ایران تشنه تصمیمهای بزرگ، سیاستهای منسجم و همدلی اجتماعی است. دولتی که درهای خود را به روی مردم و نخبگان باز کند، خواهد توانست بزرگترین تحریمها را نیز به فرصتی برای خوداتکایی بدل کند.
از سوی دیگر، نخبگان، احزاب و گروههای سیاسی نیز مسئولیتی سنگین بر دوش دارند. زمان آن رسیده است که منافع ملی را بر منافع جناحی مقدم بدانیم. توسعه و آبادانی این سرزمین، نه در دعواهای رسانهای، بلکه در گفتوگو، همکاری و پذیرش تنوع فکری و سیاسی محقق میشود. کشورهایی که امروز پیشرفتهاند، روزی تصمیم گرفتند با هم بسازند، نه علیه هم بجنگند.
ما ملتی هستیم که در طول تاریخ، بارها از دل تهدید، فرصت ساختهایم. از جنگ تحمیلی تا تحریمهای فلجکننده، از فشارهای بینالمللی تا چالشهای داخلی، هیچگاه تسلیم نشدهایم. امروز نیز راهی جز تکیه بر عقل جمعی، اعتماد به جوانان و سرمایهگذاری بر ظرفیتهای درونی کشور نداریم.
مذاکره میتواند بخشی از راه باشد، اما نه تمام آن. آینده ایران را نه در واشنگتن، که در تهران، مازندران، خوزستان، خراسان، آذربایجان، اصفهان، فارس و روستاهای دورافتاده باید جست. در کارخانههای کوچک، در استارتاپهای نوپا، در دانشگاههای پرتوان، در دستان کارگران، مهندسان، معلمان و کشاورزان. این مردم، با همه سختیها، هنوز امیدوارند؛ و این بزرگترین سرمایه ماست.
پیامی که از دل این شرایط باید به گوش همگان برسد این است: ایران را ایرانی خواهد ساخت. با همدلی، با وفاق، با اعتماد متقابل. مذاکره با جهان، بخشی از مسیر است، اما نه هدف نهایی. هدف، ساختن ایرانی است که فرزندانش به آن افتخار کنند، و جهانیان از پیشرفتش سخن بگویند.
محمود احمدی
مدیرمسئول