نهادهایی مانند انتقال خون، جایگاهی ملی دارند؛ چرا که مستقیم با جان مردم سروکار دارند. اعتماد عمومی به عملکرد این نهادها، نیازمند شفافیت، صداقت آماری و پاسخگویی است. اما بررسیها نشان میدهد آنچه امروز رسانهها میشنوند، با واقعیت میدانی مطابقت ندارد.
ضرورت مقابله با سفسطهآماری
اخیراً، مدیرکل انتقال خون مازندران، دکتر عبدالله محمدی فیروزجایی، در گفتگو با رسانههای مهر، ایسنا و چند رسانه محلی، مدعی شده است که:
"شاخص اهدای خون در استان ۴۰ نفر به ازای هر هزار نفر جمعیت است و سالانه ۱۲۰ هزار واحد خون و ۱۲۰ هزار واحد پلاسما تولید میشود؛
همچنین روزانه ۵۵۰ تا ۶۰۰ واحد خون بین بیمارستانها توزیع میشود."
سئوال ما این است که آیا این آمار با واقعیت میدانی تطابق دارد؟ آیا کاهش مراجعه داوطلبان و هشدار پیشین نسبت به کاهش ذخایر، نادیده گرفته شده؟
تناقضات آشکار آماری: سفیدنمایی یا ناآگاهی؟
دکتر محمدی در رسانهها تأکید کردهاند:
•استان «رتبه اول کشور» در شاخص اهدای خون با عدد ۴۰ در هزار است ،...
•«در حال حاضر ذخیره خون مطلوب است و مشکلی نداریم»، و...
•«روزانه ۵۵۰ تا ۶۰۰ واحد خون و فرآوردههای آن توزیع میشود»....
اما اندکی پس از این ادعاها، مجدداً رسانهها خبر از کاهش مراجعه داوطلبان نقل کردهاند؛ حتی در خبرگزاری ایسنا در 28 تیرماه سال جاری آمده است:
«…با اشاره به کاهش مراجعه کنندگان به پایگاههای انتقال خون استان و لزوم تأمین ذخایر خون در روزهای گرم و پرتردد این فصل ....» .
این تناقض چه معنایی دارد؟ چگونه میشود همزمان:
شاخص بالا اعلام شود (+40)
نیاز روزانه ۶۰۰ واحد بیان شود
کاهش مراجعه نیز وجود داشته باشد؟!
این وضعیت بهروشنی از یک «دعوا با آمار» خبر میدهد: یا آمار بالاست و نتایج منفینگارانه منتقل میشود.
چرا این آمار قابل انتقاد است؟
شاخص اهدای ۴۰ در هزار، در حوزه اجتماعی عددی فوقالعاده بالا بهشمار میآید؛ باید مشخص شود عددی تخیلی است یا واقعی؟
تولید ۱۲۰ هزار واحد پلاسما در حالی اعلام شده که تعهد استان فقط ۱۴ هزار واحد است.
توزیع روزانه ۵۵۰ تا ۶۰۰ واحد نیازمند مراجعه روزانه حداقل همان تعداد اهداکننده است، اما خود مدیرکل خبر از کاهش مراجعه میدهد.
در همه این موارد یک سؤال روشن مطرح است:
آیا ما با دو خط روایت کاملاً متفاوت (آمار دستکاریشده و واقعیت میدانی) مواجه هستیم یا مجموعهای ناهمخوان؟
پیامد بیاعتمادی؛ تهدید یک بحران خاموش
اعتماد عمومی به نهادهای اجتماعی از جمله انتقال خون بر سه پایه استوار است:
دقت آماری و شفافیت در اعلام داده
اعتراف به چالشها و رفع آنها
تعامل صادقانه
اما زمانی که مقامات ارشد، خود را موظف به وضع مطلوب صرفاً براساس آمار میدانند، ولی از سوی دیگر:
کاهش مراجعه را تأیید میکنند،
و مردم یا رسانهها گزارش وضعیت واقعی را منتشر میکنند،
احتمالا یک «بحران خاموش اعتماد اجتماعی» در راه خواهد بود.
بدون باور عمومی، دعوت به اهدای خون، پیرایهای تبلیغاتی خواهد شد، چه برسد به حضور کارزار خیرین، ساخت پایگاه و اعلام مبالغ کمک…
مطالبه شفافیت؛ برای مردم، مسئولان و نهادهای نظارتی
ما از اداره کل انتقال خون مازندران، همراه با دستگاههای نظارتی مانند:
سازمان انتقال خون ایران، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سازمان بازرسی، استاندار و نمایندگان مجلس، میخواهیم به پرسشهای جدی پاسخ دهند:
1. چگونه شاخص واقعی اهدای خون استان محاسبه شده است؟ شفافسازی کنید.
2. آیا عدد ۴۰ در هر هزار، با دادههای بهروز منطبق است؟ اگر خیر، اصلاح کنید.
3. چگونه با کاهش مراجعه، معیارهای مطلوب را حفظ کردهاید؟ توضیح دهید.
4. بسته حمایت از اهداکننده، برنامه اطلاعرسانی و تبلیغات عمومی چه بوده است؟
5. در صورت ادامه این شکاف آماری، چه تضمینی برای جلوگیری از بحران خواهیم داشت؟
نقش رسانه و افکار عمومی
ما، بهعنوان نماینده افکار عمومی، تنها هدفمان روشن شدن حقیقت و بازسازی اعتماد است. این امر، نه نشانه ضعف مدیریتی، بلکه نشانه بلوغ سازمانی است.
اعلام:
آمار صحیح
برنامه شفاف برای تقویت مشارکت
و توضیح وضعیت واقعی موجود
اگرچه کوتاهمدت ممکن است چالشبرانگیز باشد؛ ولی در بلندمدت پایهای محکم برای خدمترسانی پایدار، افزایش مشارکت مردم، و کاهش خطر کمبود خون ایجاد خواهد کرد.
دعوت به اقدام عملی
🔸 اجرای فوری یک گزارش شفاف آماری؛
🔸 بازنگری برنامهریزی با واقعیت مراجعه؛
🔸 پاسخگویی رسمی درباره سیاست آمارسازی؛
🔸 و بستن شکاف میان ادعا و واقعیت.
در پایان، مردم استان مازندران، بیماران وابسته به خون و مسئولان بهداشت عمومی منتظر شفافیت هستند. مدیریت انتقال خون باید صداقت را به سیاستگذاری ترجیح دهد.
اگر ادارهکل پاسخ ندهد، رسانه ما این روند را ادامه خواهد داد؛ البته با صداقت.
محمود احمدی
مدیرمسئول