در دهههای گذشته، قهرمانان ورزشی ایران بهویژه در رشتههایی چون کشتی، وزنهبرداری، تکواندو و کاراته نهتنها با کسب افتخار در سطح جهان و آسیا ملت را به وجد میآوردند، بلکه سالها در کورس قهرمانی باقی میماندند. قهرمانانی همچون مجید ترکان، عسکری محمدیان، امیر و رسول خادم، حمید سوریان و... نمونههایی هستند که نهتنها در چند تورنمنت بلکه در یک دهه یا بیشتر، حضور مقتدرانه داشتند. اما امروز با پدیدهای عجیب و نگرانکننده روبهرو هستیم: ورزشکار ایرانی هنوز عرق مدالش خشک نشده، به حاشیه میرود، از سطح رقابت جهانی خارج میشود و به مرور محو میگردد.
از طلاییهای ماندگار تا قهرمانان یکبار مصرف
در دهه ۷۰ و ۸۰، ورزشکاران ملیپوش پس از فتح قلههای جهانی، همچنان به عنوان امید اول تیم ملی باقی میماندند و در رویدادهای بزرگ بعدی هم مدال میآوردند. قهرمانی «فرایندی» بود، نه «اتفاقی». اما حالا بسیاری از مدالآوران المپیک یا جهانی، یک یا نهایت دو سال بعد حتی به تیم ملی دعوت هم نمیشوند. نه اینکه نسل جدیدی آنها را کنار زده باشد، بلکه خودشان یا از شرایط ایدهآل فاصله گرفتهاند، یا ساختار ورزش ایران تاب نگهداری قهرمانان را ندارد.
تغییر نسل یا پایان زودهنگام؟ / تحلیل روند افت قهرمانان از دهه ۷۰ تا امروز
در دهه ۷۰ و ۸۰، چهرههایی چون مجید ترکان و عسکری محمدیان سالها در میادین جهانی درخشیدند. برادران خادم در کشتی آزاد، حمید سوریان در کشتی فرنگی، بهداد سلیمی در وزنهبرداری و هادی ساعی در تکواندو، هر کدام سالها مدالآور بودند. نامشان مترادف با «ثبات در اوج» بود.
اما قهرمانان نسل جدید (از دهه ۹۰ به بعد)، هرچند استعداد دارند، اما عمر قهرمانیشان بسیار کوتاه شده. بسیاری از آنان پس از کسب مدال آسیایی یا جهانی، بلافاصله وارد چرخهای از حواشی، ضعف عملکرد، عدم حمایت و در نهایت خروج از میدان میشوند. آیا نسل جدید ضعیفتر است؟ خیر. مشکل در ساختار است.
دلایل افول زودهنگام قهرمانان ورزش ایران
۱. نبود ساختار علمی و حرفهای در ورزش قهرمانی
در بسیاری از کشورهای صاحبنام ورزش، قهرمانان بهصورت تیمی مدیریت میشوند: مربی اختصاصی، بدنساز، متخصص تغذیه، روانشناس، آنالیزور، پزشک ورزشی و برنامهریز. اما در ایران، قهرمانان هنوز با سیستم سنتی اداره میشوند. برنامه تمرینی بعضاً سلیقهای، امکانات فرسوده و نداشتن پایگاه علمی موجب میشود قهرمان نتواند پیک قهرمانیاش را مدیریت کند.
۲. نگاه مقطعی مدیران ورزشی
مدیران ورزش ایران علاقهمند به «مدال فوری» هستند. به جای برنامه بلندمدت برای حفظ قهرمانان، بعد از هر افتخار، آنها را رها میکنند یا قربانی ناکامی بعدی میسازند. نمونه بارز این نگاه، نوع برخورد با قهرمانانی چون کیانوش رستمی یا حتی حسن یزدانی در سالهای اخیر است. مدیریت سنتی، فرسوده و گاه سیاسی، نهتنها کمکی به استمرار قهرمانی نمیکند بلکه عامل تخریب آن است.
۳. ورود زودهنگام به حواشی و مسائل غیرفنی
با گسترش فضای مجازی، بسیاری از ورزشکاران بهجای تمرکز بر تمرین، وارد فاز شهرت، تبلیغات و حاشیه شدهاند. جذب اسپانسر، تولید محتوا، مصاحبههای بیموقع، ماجراهای خانوادگی یا حتی رقابت با سلبریتیها، قهرمان را از ریل اصلی خارج میکند. این ضعفِ فرهنگی و نبود راهنمای حرفهای، یکی از عوامل پنهان اما مؤثر در سقوط زودهنگام قهرمانان ماست.
۴. عدم حمایت واقعی پس از مدالآوری
بسیاری از قهرمانان پس از کسب مدال، از شرایط مالی یا شغلی خوبی برخوردار نمیشوند. حقوقها اندک، وعدهها پوچ و جایگاه اجتماعی ناپایدار است. نبود آینده شغلی مطمئن، ورزشکار را به فکر درآمد فوری از هر راهی میاندازد. این بیثباتی، باعث افت انگیزه و بیتعهدی نسبت به تیم ملی میشود.
۵. فرسودگی سیستماتیک فدراسیونها
اکثر فدراسیونهای ورزشی ایران دچار روزمرگیاند. بودجه اندک، بوروکراسی پیچیده، دخالتهای سیاسی، تغییرات مداوم مدیریت و بیبرنامگی، باعث شده که ورزش ایران بر پایه معجزههای فردی بچرخد نه برنامهریزی تیمی. فدراسیونها بیشتر درگیر انتخابات، بدهبستانهای مدیریتی و فرافکنی هستند تا توسعه پایدار قهرمانان.
نگاهی عینی به چند نمونه برجسته
حمید سوریان؛ اسطورهای در میان بیتدبیری
قهرمان طلایی کشتی فرنگی، با شش طلای جهانی و یک طلای المپیک، نمونه نادری از ثبات و درخشش است. اما …
نگاهی به دنیا؛ چرا آنها میمانند و ما میسوزانیم؟
در کشورهای صاحب سبک ورزشی مثل آمریکا، ژاپن، روسیه یا چین، قهرمانان پس از مدالآوری، تازه وارد مرحلهای جدید از حمایت و برنامهریزی میشوند. حمایتهای علمی، روانی، مالی و اجتماعی آنها را بهجای افت، وارد فاز پایداری در قهرمانی میکند.
چند محور کلیدی:
۱. مدیریت علمی قهرمان
در آمریکا، ورزشکاران حرفهای تیمی متشکل از مربی تخصصی، متخصص تغذیه، پزشک، روانشناس و مدیر عملکرد دارند. حتی یک کشتیگیر دانشگاهی، برنامه تمرینیاش با نرمافزارهای پیشرفته پایش میشود.
۲. حمایت واقعی دولتی و بخش خصوصی
در ژاپن، شرکتهای بزرگ، قهرمانان را به عنوان کارمند استخدام میکنند. ورزشکار دغدغه آینده ندارد. در ایران اما بسیاری از قهرمانان، حتی پس از افتخارآفرینی، یا بیکارند یا با شغلهای غیرتخصصی گذران میکنند.
۳. جایگاه اجتماعی قهرمان
در روسیه، قهرمان ملی به عنوان «سرمایه اجتماعی» شناخته میشود. جایگاهش تثبیتشده است و در رسانه، سیاست و آموزش نقش دارد. اما در ایران، قهرمان فردای مدال ممکن است حتی کارت ورود به اردوی بعدی را هم نداشته باشد!
راهکارهای عملیاتی برای عبور از بحران فرسایش قهرمانان
۱. طراحی سیستم نگهداری و پشتیبانی قهرمانان
ایجاد «مرکز پایش قهرمانان ملی» با تیمهای پزشکی، روانشناسی و فنی.
طراحی برنامه تمرینی بلندمدت برای حفظ پیک عملکردی قهرمانان.
۲. اصلاح فدراسیونها و تفکیک سیاست از مدیریت ورزش
حذف مدیران غیرمتخصص، سفارشی و ناکارآمد از رأس فدراسیونها.
استفاده از قهرمانان بازنشسته باسواد در مدیریت ورزشی.
استقلال مالی و تصمیمگیری فدراسیونها از وزارت ورزش.
۳. ایجاد نظام انگیزشی و امنیت شغلی برای قهرمانان
جذب ورزشکاران در شرکتهای بزرگ یا نهادهای دولتی با ردیف شغلی خاص.
ارائه مزایای خاص اجتماعی مانند معافیت مالیاتی، مسکن و خدمات درمانی.
۴. آموزش حرفهای مدیریت حاشیه به قهرمانان
دورههای سواد رسانهای، برندینگ شخصی و کنترل فضای مجازی برای ورزشکاران.
تعیین مشاور فرهنگی و رسانهای برای ورزشکاران ملی.
۵. حمایت از مربیان مستقل و مکتبساز
تقویت پایگاههای ورزشی مردمی در مناطق مختلف کشور.
پرداخت مستقیم به مربیان سازنده بهجای هدردهی بودجه در ساختار اداری.
۶. اصلاح رویکرد رسانه ملی
پرداختن به قهرمانان غیرسلبریتی در رسانهها.
ساخت مستندها و برنامههای ورزشی برای معرفی فرایند قهرمانی، نه فقط مدال.
اگر نجاتشان ندهیم، بازنده ماییم!
قهرمانانی که امروز از سکوهای جهانی پایین میآیند، اگر تنها رها شوند، فردا نهتنها از صحنه ورزش، بلکه از حافظه جمعی ما نیز محو خواهند شد. آنچه امروز در ورزش ایران میگذرد، فرسایش سیستماتیک قهرمانان است؛ یک سیستم که توان نگهداشتن طلاییترین استعدادهایش را ندارد. از کشتی تا وزنهبرداری، از تکواندو تا کاراته، همه قربانیان یک درد مشترکاند: ساختار مریض، مدیریت ناکارآمد و بیبرنامگی مزمن.
اگر ساختار ورزش ایران اصلاح نشود، اگر نهادهای مسئول به جای نمایش، وارد عمل نشوند، اگر سیاستزدگی از فدراسیونها بیرون نرود و اگر قهرمان به حال خود رها شود، فردا هیچ مدالی نخواهیم دید، هیچ افتخاری نخواهیم داشت. تنها چیزی که باقی خواهد ماند، حسرت گذشتهای است که قهرمانانش در همان گذشته دفن شدند.
محمود احمدی
مدیرمسئول