چطور ممکن است کسانی که سالها بیادعا چراغ یادواره شهدا را روشن نگه داشته اند، از حق یک وداع ساده با یک شهید گمنام محروم بماند؛ اما در همان روزها، خانه یک چهره سیاسی برای وداع خصوصی با پیکر مطهر شهید «باز» باشد؟ چه کسی این ترازوی کج را تنظیم میکند و چرا حرمت شهید باید خرج حساب وکتابهای انتخاباتی شود؟
در مازندرانِ امروز، اتفاقی رخ داد که اگرچه شاید برای برخی فقط یک خبر بود، اما برای بسیاری از مردم این استان مثل یک زخم تازه نشست. پیکرهای مطهر چند شهید گمنام تشییع شدند؛ نسیم معطری که همیشه فضا را از دنیاطلبیها میشوید و ما را به خودمان برمیگرداند. اما این بار، در سایه این عطر آسمانی، بویی به مشام رسید که هیچ تناسبی با اسم شهید ندارد: بوی سیاست، بوی تبعیض، بوی مصلحتسنجیهای عجیب پشت درهای بسته.
یک خانواده شهید، کسانی که سالها، بیهیچ چشمداشتی، خادم یادواره شهدا بودند و خود نیز در لباس مقدس پاسداری سال ها خدمت شرافتمندانه کرده اند از متولیان تشییع درخواست میکنند که شب وداع یک شهید گمنام در منطقهشان برگزار شود. درخواستی ساده، اخلاقی، و صد البته طبیعی. اما پاسخ به این افراد چیزی نبود جز "نه". پاسخی سرد، بیدلیل، و بیاحترام به سالها خدمتشان.
اما همین روزها، خانه یک چهره سیاسی سابق که شائبه حضورش در انتخابات مجلس آینده کم نیست، میزبان وداع خصوصی با یک شهید گمنام میشود. و اینجا دقیقاً همان نقطهای است که باید ایستاد و پرسید: چه کسی تصمیم میگیرد کدام خانه «لیاقت» وداع با شهید را دارد و کدام ندارد؟
حالا سؤال اصلی این نیست که چرا مراسم در یک خانه برگزار شد یا نشد. سؤال اصلی این است:
چرا معیارها یکسان نیست؟ چرا خادمان شهدا باید پشت در بمانند، اما درِ خانه یک سیاستورز باز است؟
این اتفاق فقط یک «رفتار اشتباه» نیست؛ نشانهای از یک ساختار کج است. ساختاری که در آن، تصمیمگیری درباره شهید، یعنی مقدسترین سرمایه این کشور، بهجای آنکه بر پایه عدالت، اخلاق و تکریم باشد، گاهی در مسیر منفعتطلبی و پیامرسانیهای انتخاباتی میچرخد.
این یعنی تحریف حرمت شهید، نه با کلمات، بلکه با رفتار.
وقتی یک مسئول تصمیم میگیرد کسانی که سالها پرچم یاد شهدا را بالا نگه داشته اند، نباید شب وداع داشته باشند، اما در عوض اجازه میدهد فضای خانه یک چهره سیاسی تبدیل شود به صحنهای برای ضبط کلیپهای مجازی، آنوقت باید پرسید:
شهید برای چه کسی سند افتخار است و برای چه کسی ابزار قدرت؟
در چنین شرایطی، مردم حق دارند دلخور باشند. حق دارند بپرسند چرا میان «خدمت صادقانه» و «مصالح انتخاباتی» خطی ناپیدا کشیده شده. حق دارند بدانند چه زمانی پیکر شهید تبدیل شده به ویترین رسانهای و ابزار نمایش سیاسی.
تشییع شهید باید فضای همبستگی ایجاد کند، اما وقتی معیارها دوگانه میشود، این فضا تبدیل به جای زخم میشود؛ زخمی که مستقیماً بر احساسات مردم مینشیند.
مردمی که شهید برایشان عزیز است، اما از تبعیض بیزارند.
در این ماجرا، هیچکس دنبال نام بردن از افراد نیست. بحث شخصیسازی نیست. بحث این است که چرا ساختاری که باید حافظ حرمت شهدا باشد، خودش گاهی در اجرا، حرمتشکنی میکند؟
چرا تشخیص «اولویت» بهجای آنکه بر مبنای سالها خدمت بیمنت باشد، به سمت «حساسیتهای سیاسی» میلغزد؟
چرا وقتی فرصت وداع با شهید پیش میآید، عدهای نگران این هستند که این وداع، چه تصویری در فضای مجازی میسازد؟
چرا باید حتی سایه چنین شائبهای وجود داشته باشد که «فلانی دارد تدارک انتخابات میبیند»؟
این پرسشها نه تخریب است و نه بیاحترامی؛ اینها مطالبه عمومی است. مطالبهای برای شفافیت، عدالت و پرهیز از هرگونه بهرهبرداری از نام شهید.
مردم مازندران سالهاست نشان دادهاند که حرمت شهید برایشان خط قرمز است. اما خط قرمز مردم همیشه با خطکشی برخی مدیران همراستا نیست. تصمیمهای اخیر نشان داد که نگاه بخشی از مدیریت هنوز گرفتار همان بیماری قدیمی است: ترجیح مصلحت فردی بر حقیقت جمعی.
وقتی مراسم وداع از مسیر طبیعی و مردمیاش خارج میشود و به داخل خانه یک سیاستورز میرسد، پیام آن برای جامعه روشن است:
عدهای هنوز یاد نگرفتهاند که شهید نه ابزار تبلیغ است، نه ابزار قدرت؛ شهید معیار سنجش صداقت است.
انتظار مردم این است که متولیان، شفاف توضیح دهند:
– چرا درخواست خادمان شهدا رد شد؟
– چه فرایندی منجر شد که یک خانه سیاسی، میزبان وداع شود؟
– چه تضمینی وجود دارد که این تصمیمها در آینده تکرار نشود؟
– و مهمتر از همه: چه کسی پاسخگوی بیعدالتی احساسی و اجتماعی ایجاد شده است؟
هیچکس نمیگوید همه چیز عمدی بوده؛ اما حتی «برداشت» تبعیض نیز برای جامعه زهرآگین است. شهید باید مقدس بماند؛ حتی سایه سوءبرداشت سیاسی هم نباید روی نام او بنشیند.
وقتی مردم به این نتیجه برسند که برخی تصمیمها ممکن است تحت تأثیر رقابتهای انتخاباتی باشد، اعتماد عمومی فرسایش پیدا میکند. و آنوقت حتی صداقت واقعی هم شنیده نمیشود.
این خسارت کوچکی نیست.
شهید برای همه مردم است، نه برای عدهای خاص.
وداع با شهید باید در آغوش مردم باشد، نه در حصار مناسبات سیاسی.
تصمیمگیری درباره شهید باید بر اساس عدالت باشد، نه معادلات پشتپرده.
و حرمت شهید باید آنقدر بالا باشد که هیچکس حتی به ذهنش خطور نکند از آن برای ساختن تصویر سیاسی استفاده کند.
این یادداشت دعوت به دعوا نیست؛ دعوت به بازگشت است.
بازگشت به اصول، به حرمتها، به عدالت.
و مطالبهای روشن از مدیران مربوطه:
این ساختار تصمیمگیری را اصلاح کنید. مردم مازندران از شما توضیح میخواهند.
در پایان، فقط یک جمله میماند:
اگر قرار است شهید همچنان چراغ راه باشد، باید مراقب باشیم نورش را با سایه سیاست کدر نکنیم.
محمود احمدی
صاحب امتیاز و مدیرمسئول