استاندار به جای گزارش عملکرد مدیریتی، در مراسم روز خبرنگار با اظهارنظر نابخردانه درباره عفاف و حجاب، استان را وارد جنجال کرد. در حالی که مردم از گرانی، بیکاری و رکود اقتصادی رنج میبرند، آیا چنین اظهارنظرها و حاشیهها مشکلی را حل میکند؟
۹ ماه گذشت، وعدهها پر کشید!
مازندران، استانی که خداوند دریا و جنگل و کوه را در یک قاب به آن بخشیده، امروز بیش از هر زمان دیگری تشنهی «مدیریت کارآفرین» است. استانی که باید قطب گردشگری ایران، قطب کشاورزی شمال و مرکز صنایع تبدیلی کشور باشد، حالا درگیر بحثهایی است که هیچ نسبتی با توسعه و رفاه مردم ندارند.
۹ ماه از حضور استاندار کنونی در رأس مدیریت استان میگذرد؛ ۹ ماهی که میتوانست آغازگر جهشی بزرگ در اقتصاد، کشاورزی، گردشگری و کسبوکار مازندران باشد. اما نتیجه چه شد؟ به جای افتتاح پروژههای بزرگ، توسعه زیرساختها، جذب سرمایه و رونق تولید، مردم شاهد انتصابات سیاسی، سخنرانیهای پرحاشیه و دعواهای بیثمر بودهاند.
آخرین نمونه، اظهارنظر استاندار دربارهی عفاف و حجاب در مراسم روز خبرنگار بود؛ جملههایی که کافی بود تا استان به میدان منازعات سیاسی و اجتماعی کشیده شود. پرسش ساده این است: آیا نان مردم مازندران در این ۹ ماه تأمین شد یا فقط بحثهای سیاسی بر سر سفرهها نشست؟
مازندران؛ سرزمین فرصتهای سوخته
اگر قرار باشد فهرستی از استانهای ثروتمند اما مظلوم کشور تهیه شود، بیتردید نام مازندران در صدر خواهد بود.
این استان با در اختیار داشتن بیش از ۶۰ درصد جنگلهای هیرکانی، بیش از ۳۰۰ کیلومتر ساحل دریای خزر، دهها منطقه نمونه گردشگری، روستاهای تاریخی و جاذبههای بینظیر طبیعی، میتواند سالانه میلیاردها تومان درآمد پایدار از گردشگری داشته باشد.
در کشاورزی، مازندران رتبه اول تولید برنج، مرکبات و کیوی را دارد. محصولاتی که نهتنها میتوانند نیاز کشور را تأمین کنند بلکه ظرفیت صادراتی عظیمی هم دارند.
در صنایع تبدیلی و کسبوکار، ظرفیتهای شیلات، لبنیات، گل و گیاه و محصولات دامی، این استان را به یک قطب بالقوه صنایع کوچک و متوسط تبدیل کرده است.
اما چه چیزی نصیب مردم شده است؟
گردشگری استان همچنان با کمبود زیرساخت، جادههای فرسوده، اقامتگاههای ناکافی و نبود سرمایهگذاری خارجی دستوپنجه نرم میکند.
کشاورزان هر سال محصولات خود را روی دستشان میبینند؛ یک سال برنج مازاد انبار میشود، سال دیگر پرتقال روی زمین میماند، کیوی به ثمن بخس فروخته میشود.
صنایع تبدیلی همچنان روی کاغذ است. کارخانههایی که باید محصولات کشاورزی را به کالای صادراتی تبدیل کنند، یا اصلاً احداث نشدند یا نیمهتعطیل ماندهاند.
کنایه تلخ ماجرا این است: مازندران همهچیز دارد جز استاندار و مدیری که این ظرفیتها را بالفعل کند.
فرصتها به حاشیه میروند
استاندار مازندران طی ۹ ماه گذشته میتوانست با ارائه یک برنامه جامع، این استان را از رکود خارج کند. اما آنچه دیده شد بیشتر حاشیهسازی و سیاستزدگی بود.
وقتی بالاترین مقام اجرایی استان، به جای گزارش عملکرد اقتصادی، در روز خبرنگار درباره حجاب سخن میگوید و استان را وارد جنجال میکند، پیام روشنی دارد: اقتصاد و معیشت در اولویت نیست، هرچند نشانه گرفتن مبانی اعتقادی و دینی شائبه برانگیز است.
مردم اما چیز دیگری میخواهند. کشاورز مازندرانی دنبال بازار تضمینی برای برنج است، کارگر استان منتظر بازگشت کارخانه تعطیلشده به چرخه تولید است، جوان مازندرانی به امید اشتغال از مهاجرت به تهران و کشورهای همسایه گریزان است. اما آیا صدای این مردم به گوش استاندار رسیده است؟
سرزمین طلا، سفره خالی!
این استان را اگر به زبان ساده وصف کنیم، «طلا در دل خاک دارد اما سفرهی مردمش خالی است».
مسافران نوروزی امسال به روایت منابع رسمی بیش از سه میلیون نفر بودند. پرسش این است: چند ریال از این حجم گردشگر به جیب مردم محلی رفت؟ یا همه در ترافیک جادهها و اقامتگاههای بیکیفیت سوخت شد؟
مازندران سالانه میلیونها تُن محصول کشاورزی تولید میکند. اما چرا هنوز صادرات مستقیم ندارد و کشاورزانش مجبورند محصول را به دلال بسپارند؟
واحدهای صنعتی استان یکی پس از دیگری تعطیل شدند. اما گزارش استانداری همچنان پر از عبارتهایی مثل «جلسه هماندیشی»، «تفاهمنامه»، «برنامهریزی» و «بررسی مشکلات» است.
استاندار مازندران بیشتر از آنکه استاندار اقتصاد باشد، استاندار جلسات است.
گردشگری؛ موتور خاموش توسعه
گردشگری میتوانست بزرگترین نقطه قوت استان باشد. اما واقعیت چیز دیگری است.
زیرساختهای جادهای: کافی است یک تعطیلات رسمی فرا برسد تا مازندران به پارکینگ عظیمی از خودروهای گرفتار در ترافیک تبدیل شود. این یعنی نبود مدیریت زیرساختی.
اقامتگاهها: بیشتر ظرفیت اقامتی استان یا فرسوده است یا غیراستاندارد. همین باعث میشود گردشگران به جای رضایت، با گلایه به خانه برگردند.
سرمایهگذاری خارجی: کدام پروژه بزرگ گردشگری با سرمایهگذاری خارجی در ۹ ماه گذشته جذب شد؟ هیچ.
نتیجه این است که گردشگری مازندران، به جای موتور محرک اقتصاد، به «بار اضافه» روی شانههای استان تبدیل شده است.
کشاورزی؛ محصول هست، بازار نیست
کشاورزی مازندران همچنان گرفتار معضل دیرینه است: فراوانی تولید، فقر فروش.
برنجکاران، امسال شاهد بودند که محصولشان با قیمت نازل خریداری شد.
باغداران کیوی و پرتقال هنوز مشتری ندارند و محصول روی دستشان مانده است.
دامداران از هزینههای بالای علوفه و دارو گلایه دارند.
در چنین شرایطی، انتظار میرفت استاندار حداقل یک برنامه مشخص صادراتی تدوین کند. اما هیچ خبری از طرحهای جدی برای بازاریابی بینالمللی و کاهش دست دلالان در میان نیست.
سؤال ساده: اگر استاندار فقط همین یک کار را انجام دهد و حلقه واسطهها را حذف کند، آیا مشکلات نیمی از کشاورزان حل نمیشود؟ پس چرا اقدامی نمیشود؟
صنایع تبدیلی؛ پروژههای روی کاغذ
صنایع تبدیلی در مازندران نهتنها توسعه نیافته، بلکه در بسیاری از نقاط تعطیل یا نیمهتعطیل است.
شهرکهای صنعتی به جای آنکه قطب تولید باشند، به قبرستان سرمایهها تبدیل شدهاند.
واحدهای کوچک لبنیات و فرآوری محصولات کشاورزی به دلیل نبود حمایت مالی تعطیل شدند.
وعدههای بزرگ درباره ایجاد صنایع تبدیلی همچنان در سطح خبر باقی مانده است.
سؤال اساسی اینجاست: چرا مازندران باید محصولات خام بفروشد و سود آن به جیب دلالان برود، در حالی که صنایع تبدیلی میتواند هزاران شغل ایجاد کند؟
سیاستزدگی؛ مانع اصلی توسعه
یکی از مهمترین آسیبهای مدیریت فعلی، سیاستزدگی آشکار است.
به جای تمرکز بر اقتصاد، شاهد مهرهچینی سیاسی در فرمانداریها و معاونتها هستیم.
انتصابهای سیاسی جایگزین شایستهگزینی شدهاند.
نتیجه این روند چیزی جز بیاعتمادی عمومی و رکود اقتصادی نیست.
مازندران ستاد انتخاباتی هیچ حزب و جناحی نیست؛ این استان نیازمند مدیری است که اقتصاد را بر سیاست ترجیح دهد.
پرسشهای مستقیم و مطالبهگر
اکنون زمان پرسشهای مستقیم است. دستگاههای نظارتی باید بپرسند:
1. استاندار مازندران! در این ۹ ماه چند پروژه عمرانی یا صنعتی افتتاح کردهاید؟
2. در حوزه گردشگری چه برنامهای برای جذب سرمایهگذار خارجی داشتهاید؟
3. برای کشاورزان و صادرات محصولات استراتژیک استان چه اقدامی انجام دادهاید؟
4. کدام واحد صنعتی تعطیلشده را احیا کردهاید؟
5. غیر از انتصابات سیاسی، چه کارنامهای برای مردم دارید؟
این پرسشها نیازمند پاسخ شفاف است؛ نه با شعار، بلکه با سند و آمار.
اگر نمیتوانید موتور اقتصاد را روشن کنید، ترمز آن نباشید
مازندران امروز نیازمند مدیری است که به جای سخنرانی، عمل کند؛ به جای حاشیهسازی، پروژه اجرا کند؛ و به جای سیاستزدگی، اقتصاد را اولویت قرار دهد.
۹ ماه زمان کمی نیست. در همین مدت میشد حداقل یک پروژه بزرگ زیرساختی در گردشگری آغاز کرد، یک کارخانه صنایع تبدیلی را راهاندازی کرد یا یک مسیر صادراتی تازه گشود. اما وقتی خروجی مدیریت فقط جلسات و انتصابهای سیاسی باشد، نتیجه چیزی جز بیاعتمادی مردم و عقبماندگی استان نخواهد بود.
اگر مدیریت فعلی توان حرکت دادن قطار توسعه استان را ندارد، دستکم ترمز آن نباشد. مازندران قربانی سیاستبازی نشود. این استان مدیر کارآفرین میخواهد، نه سخنران حاشیهساز.
این یادداشت بهعنوان مطالبهای از سوی مردم، رسانهها و دستگاههای نظارتی مطرح میشود: آقای استاندار! کارنامه ۹ ماهه شما در حوزه اقتصاد، گردشگری، کشاورزی و صنعت کجاست؟
محمود احمدی
مدیرمسئول